از سال 1386 پانزدهم شهریور به عنوان روز خانواده و تکریم بازنشستگان در تقویم رسمی کشور درج شده و علت انتخاب این روز شأن نزول آیه «هل اتی» در سوره الانسان که راجع به خانواده و استحکام پایههای آن میباشد، عنوان شده است.
سوره هل اتی نیز در شان اهل بیت پیامبر (ص) نازل شد که پس از سه روز روزه و انفاق افطار خود، از طرف خداوند اطعام شدند.
خانواده به عنوان کوچک ترین نهاد اجتماعی، آسیب پذیرترین گروه در برابر آسیبهای اجتماعی است به طوری که اکثر مشکلات و آسیبها ابتدا در خانوادهها بروز پیدا میکند و در صورت عدم پیشگیری و برخورد نا صحیح با آنها، به درون جامعه نیز رسوخ میکند.
نقش خانواده به عنوان اثرگذارترین نهاد تربیتی در پرورش و تربیت سرمایههای انسانی که از بزرگترین پشتوانههای توسعه و تعالی هر کشوری به شمار میآید، از چنان اهمیتی برخوردار میباشد که سلامت و صلابت هر جامعه ای مرهون وجود خانوادههای سالم، عفیف و با تقوا است.
روز تکریم بازنشستگان، امروز ما بر این باوریم که آرامش و امنیت اجتماعی و اقتصادی کشور را مدیون تلاشهای بیدریغ خرد ورزانی هستیم که طی سالهای فعالیت خود از هیچ کوششی مضایقه نداشته و با پشتکار و سختکوشی وصف ناپذیر در عرصه آبادانی و سازندگی این مرز و بوم، چرخهای عظیم توسعه و پیشرفت را به حرکت درآوردند.
شایان ذکر است، سخن گفتن از ارزش سالیان طولانی فعالیت سازنده پیشکسوتان بازنشسته آسان نیست و به طور قطع تلاش این عزیزان، پشتوانهای ارزنده برای استحکام پایههای اقتصادی، توانمندیهای صنعتی و انسجام نظام اداری کشور بوده است.
به بام خانه میآیم و در چشم انداز شهر، خانههای هم جوار و معصوم را که سر در گریبان هم آسودهاند، نظاره میکنم. اینجا غروبها، چراغ ها که خانه را روشن میکنند، روشنایی خود را از دستان نان آوران خستهای می گیرند که کمتر پیش میآید به آنها خسته نباشید بگوییم.
راستی چه کسی جز گنجشکان حیاط، به بهانه نان ریزه ای، ضربه بر پنجره تنهایی آنها خواهد زد و احوال پرس لحظات پیر و فرتوتشان خواهد شد؛ آن هم به پاس آن همه تقلای بی منّت برای آسایش من و تو؟
بازنشستگی، جشن ایستادگی است
غروبها، در بوستان محل، نیمکتها، سرنشینان موسپید خود را که عصا در دست، یاد دوران جوانی میکنند، بر دوش میکشند و کودکان بازی گوش قلب ما، تنها توپی را که در گذر بازی ایّام از کنار آنها عبور می کند، برمی دارند؛ بی هیچ اندیشه ای که پیری، پایان تمام عمرهای طبیعی است! مبادا که فراموش کنیم این نیمکتها، چشم انتظارِ ما نیز هستند! بیایید باور کنیم واژه بازنشستگی، بر فرهنگ لغاتمان سنگینی میکند؛ زیرا آن که تمام عمر از پا ننشست تا ما آسوده بنشینیم، وقتی از پا مینشیند، باید اوج ایستادگی او را جشن گرفت و به سوی تقدیر سبزش شتافت.
دوستتان داریم
خستگی دستهای پدرانه ات را پاس میداریم؛ به یاد روزهایی که در تلاش شب و روزت، پنجرهها به سمت چشمهای همیشه بیدارت باز میشدند و آسمان، رؤیاهایت را که تنها آرزوهای بزرگ برای فرزندان کوچکت بود، نادیده میگرفت.
امروز، وقتی گلهای باغچه را آب میدهی، موی سپید تو، هم رنگ با یاسهای سپید خانهای قدیمی، یادآور روزهایی است که با زحمت دستهای پینه بستهات، کودکان این سرزمین را بزرگ کردی تا بزرگی تو را نظاره کنیم.
اکنون بازگشتهایم تا تو باز بنشینی و برایت بگوییم که هیچ خاطرهای را از قلم نینداختهایم. شما تا همیشه، رمز عبور ما از موجهایید، ای پدران سکوت و خستگی؛ دوستتان داریم.
با آبشاران سر به زیر
آن روزها، چشم ما بر دستتان بود، وقتی از در وارد میشدید و امروز، چشمتان بر قدمهای ماست تا از همان در، برای سلامی دوباره بر آفتاب، وارد شویم.
اما هنوز میتوانید از گشادگی پیشانی تان، جهانی را سرشار کنید. شما ای آبشاران سر به زیر، آبشاران پا به راهید که همواره در ادامه زندگی جریان دارید.