« حکایت او، حکایت روئیدن درخت عرس در کویر خشک و سوزانی است که
هر خار و خسی را تحمل چنین زیستی نیست. . . درخت کویری می داند که باید از همان ابتدا روی پای خود ایستادن را یاد بگیرد و در پی یافتن آب ریشه هایش را تا فرسنگ ها آن سوتر روانه سازد . . . . او چه زیبا و با مسمی فعل خواستن را صرف کرد و چه عمیق دیگران را به ایستادگی و امید به زندگی نوید می دهد . . . . او قهرمان همایش جامعه یاوری فرهنگی است و البته قهرمان صبر و استقامت و زندگی و امید .
دو دست ندارد اما به جایش همتی والا، ذهنی روشن و روحی بزرگ دارد که همین او را بس تا اسطوره ای برای آنانی که سالم اند و اما زندگی کردن نمی دانند باشد. خانم اکرم محمودی از دیگر نخبگانی است که با انگشتان پای راستش بهترین نقاشی ها را می کشد. او کارمند سازمان بهزیستی استان تهران و لیسانسیه علوم ارتباطات نیز هست . او امید دارد که با فروش نقاشی هایش بتواند سهمی در مدرسه سازی برای بچه های جنوب داشته باشد.
او نقاشیهایش را که با قلم جانش کشیده در موسسات خیریه به نمایش می گذارد تا با پول آنها امیدی را در دل
نا امیدی بکارد.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست